شاعر: سید رضا مؤید





 
ای سرت چون ماه سرگردان به روی نیزه‌ها
از غمت خون عقده بسته در گلوی نیزه‌ها
خاطرات كربلا از پیش چشمانم گذشت
تا برآمد صوت قرآنت ز روی نیزه‌ها
آمدی با سر به دیدارم كه بر گردد ، حسین
دیده‌ی مردم ز محمل‌ها به سوی نیزه‌ها
من فدای حنجر خشكت كه نوشیدست آب
گه زجام دشنه‌ها ، گاه از سبوی نیزه‌ها
از فراق اكبرت ، قلب رقیه آب شد
كاش این دختر نگردد روبروی نیزه‌ها
ای موید! تا بیابم آن سر ببریده را
می‌روم با پای دل در جستجوی نیزه‌ها